عهد و پیمان از کسی گرفتن. پیمان اطاعت ستدن از کسی. (ناظم الاطباء) : و عم خود (محمد امین) سلیمان را بنشاند و او بیعت از همه سپاه و رعیت بگرفت. (ترجمه طبری بلعمی)
عهد و پیمان از کسی گرفتن. پیمان اطاعت ستدن از کسی. (ناظم الاطباء) : و عم خود (محمد امین) سلیمان را بنشاند و او بیعت از همه سپاه و رعیت بگرفت. (ترجمه طبری بلعمی)
آرایش یافتن. آراسته و پیراسته شدن: وین خاک خشک زشت بدو گیرد چندین هزار زینت و زیب و فر. ناصرخسرو. ز نوبهار جهان زینت تمام گرفت شکوفه روی زمین را به سیم خام گرفت. صائب (از آنندراج). رجوع به زینت و دیگر ترکیب های آن شود
آرایش یافتن. آراسته و پیراسته شدن: وین خاک خشک زشت بدو گیرد چندین هزار زینت و زیب و فر. ناصرخسرو. ز نوبهار جهان زینت تمام گرفت شکوفه روی زمین را به سیم خام گرفت. صائب (از آنندراج). رجوع به زینت و دیگر ترکیب های آن شود